رمان خوانی با سمیرا

ساخت وبلاگ

سلاممممم بالاخره من بعد یک مدت برگشتم .پیام هااااااااااااا خیلی زیاد بود .ممنون بابت لطفی بهم داشتین .خیلی درمورد خصوصی شدن کانال گفتن .خبر خوب اینکه بعد یک مدت بخاطر گل روی شما کانال عمومی شد .لطفا عضو شین ولفت ندین .آدرس کانال همون @smrkrm هست.میتونید اونجاهم میتونیدبقیه رمان باتوهرگز ( روزهای تاابد بی تو) رو بخونیدو هم رمان جدیدم یعنی بی تو منی نیست دیگر.

رمان خوانی با سمیرا...
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirakrmo بازدید : 263 تاريخ : جمعه 7 آذر 1399 ساعت: 17:31

سلام دوستان عزیزم بالاخره رمان روزهای تا ابد بی تو تموم شد .برای

خوندن این رمان میتونید برید کانالم . اینم آدرسش

@smrkrm

+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 14:23  توسط samira  | 
رمان خوانی با سمیرا...
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirakrmo بازدید : 773 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1396 ساعت: 11:02

دوستانی که میخوان جلد دوم با تو هرگز رو بخونن میتونن تو این کانال دنبال کنن

@smrkrm

+ نوشته شده در  جمعه پانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 12:46  توسط samira  | 
رمان خوانی با سمیرا...
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : جلد,دوم,رمان,هرگز, نویسنده : samirakrmo بازدید : 563 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 14:49

تا فرودگاه نه من حرفی زدم نه اون .در سکوت بهتر میتونستم شهر رو تماشا کنم چقدر روزهای اول تو خیابون های این شهر احساس غربت داشتم ولی حالا... این شهر هم تکه ای از پازل زندگی منه رسیدیم فرودگاه کمک کرد تاچمدون هامو حمل کنم زمان زمان خداحافظی بود اما اینبار فرق میکرد با تمام خداحافظی هایی که از صبح کردم همه ی اون دل کندن ها سخت بود اما این یکی چیز دیگه ای بود از دیروز تا الان خیلی سعی کردم قوی ومحکم باشم اما بغضی که راه گلومو بسته بود شکست اشکهایی که تا الان برای نگه داشتنشون زور زیادی زده بودم بی مهابا از چشام سرازیر شدند ...-آهای دختر شرقی قرارمون یادت رفت.دخ رمان خوانی با سمیرا...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : قسمت اول جلد دوم الهه ناز, نویسنده : samirakrmo بازدید : 268 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 19:24

ز پشت شیشه فرودگاه چشمان منتظر خانواده ام را دیدم اشک تو چشام جمع شد چقدر دلم میخواست زودتر در آغوش بگیرمشون هرچه سریعتر میدونم روحت گرفتم و کارها رو انجام دادم و رفتم سمتشون وای که چقدر دل‌نگران بودم .به اندازه تمام ثانیه هایی که ازشون دور بودم دلتنگ شان بودم مادرم اولین کسی بود که در آغوش گرفتم با تمام وجود نفس کشیدم میخواستم عطر تنش تا عمق ریه هام نفوذ کنه چقدر دلم هوای این آغوش آشنا را میکرد در غربت بعد از مادرم خواهرم بود که بغلم کرد خواهری که در روزهای تنهایی دلگیری نبودش سخت آزارم میداد بعد از همه پدر مرا در آغوش گرفت رها کردم خودم را از تمام دغ رمان خوانی با سمیرا...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirakrmo بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 19:24

ساع سه ی همون روز از خونه زدم بیرون دسته گلی خردم ورفتم سمت شرکت ساعت 4:40 رسیدم منشی ازم خواست تا منتظر بمونم اتاق منشی اتاق بزرگی بود که به شیوه ی مدرن وشیکی مبلمان شده بود عس بعض از پروژه ها که بهرادسازه مجری طرحشون بود روی دیوار نصب شده بود آرام پروژه ها رو دید میزدم که در اتاق مهندس جاوید باز شد ومردی اومد بیرون بعد از اون منشی با تلفن حضور منو اعلام کرد وازم خواست که برم داخل اتاق در اتاق رو زدم وداخل شدم اتاق بزرگ وشیک بود جلوتر رفتم مهندس جاوید از روی صندلی بلند شد ولبخند موقری زدو با دست به صندلی های جلوی میزش اشاره کرد ومن با تمانینه جلو رفتم -سلا رمان خوانی با سمیرا...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : samirakrmo بازدید : 141 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 19:24

رمان روزهای تا ابد بی تو (جلد دوم با تو هرگز) 

نوشته samira16

رمان خوانی با سمیرا...
ما را در سایت رمان خوانی با سمیرا دنبال می کنید

برچسب : رمان روزهای تا ابد بی تو, نویسنده : samirakrmo بازدید : 4953 تاريخ : دوشنبه 29 شهريور 1395 ساعت: 19:24